میترا و برادرش بابک، پس از کشته شدن پدرشان به شهر ری می گریزند. میترا خودش را به شکل پسرها درمی آورد و اسمش را رامین می گذارد. اکنون خانه ی او، دخمه ی کوچکی در شهر مردگان است. کم کم اتفاق های عجیبی می افتد. نویسنده در رویای بابک زیبایی واقعیت های تاریخی را با خیال گره می زند و ایران باستان را با جزئیات شگفت انگیزش در برابر چشم خوانندگان باز می آفریند.
امتیاز کاربران به: رویای بابک
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.